جمعه 89 بهمن 15 , ساعت 3:28 عصر
کسی شبیه خودم ، شبیه تابوها
دلش گرفته شدیدا" از این هیاهوها
تو هم عبور کردی و رفتی ، تویی که عشق منی
خطوط درد کشیدی به پشت زانوها
نگاه های غریبه ، نماد نفرت و غم
فرار می کند از من نگاه آهوها
کسی شبیه خودم از خودم نمی پرسد
تو هم گرفته دلت از نبودِ شب بوها ؟
کجاست دختر کوه و کجاست خنده ی دشت
کجاست عاشقی و رقص آن اَلَنگوها
کجاست سادگی ِ دلبرانه ی دریا ؟
هجوم موج در ساحل و طنین پاروها ؟
دلم گرفته از این شهرِ غم و از اینکه
سکوتِ مرگ تنیده بجای کوکوها
قسم به عشق ، به هرچیز خوب در دنیاست
هنوز منتظرم خیره بر فراسوها
هنوز منتظرم تا ببینمت اینجا
تو را با عطر دلنواز ِ گیسوها ...
نوشته شده توسط ali torab ahmadi | نظرات دیگران [ نظر]